جدول جو
جدول جو

معنی فگنده سر - جستجوی لغت در جدول جو

فگنده سر
(فَ / فِ گَ دَ / دِ سَ)
فکنده سر. کنایه از مراقبه کردن باشد. (از برهان). بدین ترکیب صفت است و معنی مصدری برای آن درست نیست. در حال مراقبه، کنایه از خجل و منفعل و شرمنده نیز هست. (برهان). سرافگنده. رجوع به سرافگنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ /فِ گَ دَ / دِ سُ)
کسی را گویند که چارزانو و مربع نشیند. (برهان). رجوع به فکنده سرین شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ کَ دَ / دِ سَ)
منفعل. (انجمن آرا). خجل و منفعل و شرمنده. (برهان). سرافکنده:
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
چون زلف تو به لرزه فکنده سر آیمت.
خاقانی.
، مراقب. (انجمن آرا). کنایه از مراقبه کردن باشد. (برهان). معنی برهان بوجه مصدری و از نظر دستور غلط است. معنی صحیح چنین است: در حال مراقبه
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ دَ / دِ سُ)
عاجز و از حرکت بازمانده. (غیاث اللغات). افکنده سم. رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ کَ دَ / دِ سِ پَ)
مغلوب. (یادداشت مؤلف). شکست خورده. تسلیم شده:
راست گفتی هزیمتی سپهند
خسته و جسته و فکنده سپر.
فرخی (دیوان ص 101).
چه عجب داری از فکنده سپر
شرم عثمان ز رعب پیغمبر.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(مُ غُ دَ / دِ سَ)
آنکه سر مغنده یا چون مغنده دارد. آنکه سری گلوله مانند دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغنده و مغنده سری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فکنده سر
تصویر فکنده سر
خجل شرمسار، کسی که در حال مراقبه است
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر دنیا بود و مسلمان را، دلیل بر مال حلال است و دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر مال حرام کند. اگر دید با گنده پری مجامعت نمود، دلیل که مراد دنیائی حاصل شود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
خوشه ی ریز و کوچک، خوشه ی گندم، سبوس گندم
فرهنگ گویش مازندرانی